#طنز
hashTag image

مطالب امروز:
0
۷ روز گذشته:
0

...
دست‌نوشته‌
@zak.sharifian
    سخنی با برخی حقوقی ها ...
1399/06/16 از اصفهان
0
0
2
...
دست‌نوشته‌
@zak.sharifian
  از اونجا که برای شرایط این بازار هیچ تحلیل و علمی راهگشا نیست، در خوشبینانه ترین حالت، کتاب هایی که این روزا شاید گره از کار باز کنن ...
1399/06/03 از اصفهان (ویرایش شده)
0
0
3
...
دست‌نوشته‌
@zak.sharifian
  طنز تلخ این روزهای ما جوری که دولت داره داراییهاشو تو بورس می فروشه!
1399/05/20 از اصفهان (ویرایش شده)
0
0
4
..
1399/05/20 از اصفهان
0
3
...
دست‌نوشته‌
@zak.sharifian
تلخ مسئولان بورس ژاپن به علت قطعی و اختلال هسته‌ی معاملات بورس تهران از معامله گران و سهامداران ایرانی عذرخواهی کردند.
1399/05/14 از اصفهان (ویرایش شده)
0
0
5
...
دست‌نوشته‌
@zak.sharifian
   طنز بورسی :  با کسی ازدواج کنید که در این مدت پای سهمای گروه غذایی مونده ، اون در طول زندگی و ۱۰۰ سال بعدش با شما میمونه شک نکنید.
1399/05/06 از اصفهان (ویرایش شده)
0
0
1
..
1399/05/06 از مازندران
0
1
...
دست‌نوشته‌
@sirous41533
✅ دزدی از بانک ✍️ آيدين سيار سريع   قسمت دوم بالاخره نوبت ما شد و وارد بانک شدیم. یک اشاره به جمشید دادم که وسایل را آماده کند.آماده کرد.فریاد زدم:دست‌ها بالا، هیچ‌کس از جاش تکون نخوره!ولی متاسفانه فریادم در میان همهمه جمعیت گم شد و هیچ‌کس واقعا از جایش تکان نخورد،چون ظاهرا صدا را نشنیده بودند. چند بار دیگر فریاد زدم که باز هم نتیجه نداشت.به جمشید گفتم:جمشید من گلوم پاره شد.4تا داد هم تو بزن! جمشید با شرمندگی گفت:داداش میدونی که من صدام از 4دسی بل بالاتر بره خروسی میشه،ملت میخندن. گفتم:ای تو روحت،چجور دزد بانکی هستی تو؟تصمیم گرفتم خودم به نزدیک‌ترین باجه مراجعه کنم و صادقانه مساله را با کارمند مربوطه مطرح کنم. رفتم و به کارمند گفتم:جناب ببخشید وقتتون رو می‌گیرم.جسارتا ما اومدیم بانک شما رو بزنیم.مثل قرقی از جایش پرید و گفت:قربان این بانک قابل شما رو نداره، اینجا متعلق به شماست!تعجب کردم.گفتم:جدی میگی؟کارمند گفت: جدا عرض می‌کنم. بعد بدو بدو رفت پیش ريیس بانک و با خوشحالی گفت:اینا میخوان بانک رو بزنن!هیع(صدای ذوق)ريیس با خوشحالی از جایش پرید و آمد سمت من و جمشید و گفت:بذارین دستتون رو ببوسم.یک نگاهی به جمشید انداختم و با تکان دادن سر گفتم:جمشید، پوپولیسم کل کشور رو گرفته.ريیس بانک من و جمشید را نشاند پشت میزش و گفت:این بانک، کلش مال شما!بعد از این حرکت محیرالعقول ریيس به همراه بقیه کارمندان یک سری اسناد و مدارک برداشتند و رفتند.ما هم ضمن تشکر دیدیم نامردی است که همین‌طوری بگذاریم این‌ها بروند 20هزار تومن کف دستشان گذاشتیم و گفتیم:با اسنپ برید!اشک در چشمان همه‌مان حلقه زد و با هم خداحافظی کردیم. بعد از آن خیلی خوشحال و خندان نشسیتم پشت میز ریاست. جمشید گفت:دیدی کاری نداشت؟گفتم: راست میگی.بقالی هم می‌خواستیم بزنیم،الان شیش دفعه گرفته بودنمون. واقعا رو بانک‌ها نظارت نمیشه‌ها.آخه یه دوربینی،نگهبانی چیزی. همین‌طور که داشتیم وراجی می‌کردیم، سیل خروشان ملت وارد بانک شد،یکی یقه من را گرفت و یکی جمشید را سر و ته آویزان کرد که«فلان فلان شده‌ها! پول ما رو بدید!»خیلی وضعیت سختی بود.بعد از اینکه به زمین گذاشتندمان حساب کردیم و دیدیم موجودی بانک کلا 250میلیون است که همه این مبلغ را بین مالباختگان تقسیم کردیم. فقط ماند 3000میلیارد تومان که آنهم قول دادیم کم‌کم پرداخت می‌کن
بیشتر
1396/08/25 از اصفهان
0
0
1
..
فقط ماند 3000میلیارد تومان که آنهم قول دادیم کم‌کم پرداخت می‌کنیم  نقل از بی قانون
1396/08/25 از اصفهان
0
0
...
دست‌نوشته‌
@sirous41533
✅ دزدی از بانک ✍️ آيدين سيار سريع   قسمت اول یکروز با جمشید نشسته بودیم و به دیوار خیره شده بودیم که جمشید یک سوال کلیشه‌ای مطرح کرد و پرسید:ما چرا این‌قدر بی‌پولیم؟با تردید نگاهش کردم و گفتم:چون..نگذاشت جوابم را کامل کنم و گفت:آفرین!چون بی‌عرضه‌ایم. گفتم: البته می‌خواستم بگم چون کار نمی‌کنیم.گفت: کار چیه برادر من؟کی کار ميکنه؟اصلا تو این دوره و زمونه پول تو اینه که کار نکنی.گفتم:خب حالا برنامه‌ات چیه؟گفت:بریم بانک بزنیم بلکه به نون و نوایی برسیم.گفتم: بابا میگیرنمون.گفت:خب؟گفتم:میندازنمون زندون! گفت:خب؟ گفتم:این همه آزادی‌ای که الان داریم رو از دست میدیم. گفت:خب؟گفتم:باید هر روز تو یه سلول کوچیک صبح رو شب کنیم. گفت:خب؟گفتم: روزی دو وعده غذای بدمزه میدن به خورد آدم.گفت:خب ما امروز ناهار چی خوردیم؟گفتم:بادمجون آبپز با سس منقضی بیژن.جمشید دیگه هیچی نگفت.گذاشت خودم به این نتیجه برسم که در زندان کرامت انسانی‌مان بیشتر حفظ می‌شود.گفتم: باشه داداش قبوله.بریم بزنیم.پاشدیم و هر کدام یک کوله انداختیم روی دوش‌مان و به نزدیک‌ترین بانک مراجعه کردیم. جمعیت زیادی از زنان و مردان عصبانی پشت در بانک ایستاده بودند و با صدای بلند چیزهایی می‌گفتند.به جمشید گفتم: چه خبره جمشید؟گفت:نمیدونم،بریم بپرسیم.رفتیم و از یکی از آقایانی که روبه‌روی بانک ایستاده بودند،پرسیدیم: آقا ببخشید،صف دزدی بانکه؟با بی‌حوصلگی پرسید:شما هم واسه این دله دزدی‌ها اومدین؟صادقانه گفتیم:بله. گفت:پس برین ته صف!ما هم از آنجایی که دزدهای حرف گوش کنی بودیم، رفتیم ته صف تا نوبت‌مان شود. از مردی که در انتهای صف ایستاده بود، پرسیدیم:آقا ببخشید،خیلی عذر می‌خواهیم،شما این‌طوری که بدون نقاب و ماسک و این چیزها اومدید،نمی‌ترسید دوربین‌ها بگیرن دردسر شه؟ گفت:بگیرن.به درک.کار ما دیگه از این حرفا گذشته.راستش من و جمشید از حرف این مرد بزرگوار خجالت کشیدیم و ترجیح دادیم ما هم نقاب‌های‌مان را دربیاوریم و دزدهایی از جنس مردم باشیم.
بیشتر
1396/08/25 از اصفهان
0
0
0
...
دست‌نوشته‌
@m.s_sajjadi
 دوباره هسته بازار رو کرم خورده. طفلیا خودشون میدونن که هستشون زیاد تاب و توان نداره واسه همین هی سهم ها رو میبندن که کمتر بهش فشار بیاد. مام که از دور جریان رو میبینیم چه فکرا که نمیکنیم. نباید هیچ موقع زود قضاوت کنیم.
1395/09/23 از آذربایجان شرقی
0
0
2
..
رفت ساعت 10:02 دقیقه اینا فهمیدن ما دیروز حفاری خریدیم .. انقدر دست دست کردن همه گذاشتن برا فروش
1395/09/23 از زنجان
0
1
...
دست‌نوشته‌
@m.s_sajjadi
 هر روز که میام صفحه tse رو باز میکنم اگه سهمی اطلاعیه بسته شدنش نیومده باشه نگران میشم. واقعا حداقل توو این یه مورد (بستن سهام) کارشو به درستی هرچه تمام تر انجام میده.
1395/09/13 از آذربایجان شرقی
0
0
2
...
دست‌نوشته‌
@m.s_sajjadi
  نفت حدود 7 درصد قیمت جهانیش بالا رفت.....احتمال بسته شدن نماد نفت توسط ناظر ایرانی اوپک??????
1395/09/10 از آذربایجان شرقی
0
0
7
علت امتیاز منفی

256 / 256
×
شماره موبایل فعال نیست
برای انجام این عملیات، تکمیل پروفایل و فعال نمودن شماره‌ی همراه ضروری می‌باشد.
بلی
خیر

سهام

صنعت

بازار

کاربران

سایر موضوعات